سخت گیرنده. آزمند و حریص. (ناظم الاطباء) : هر که در کار سخت گیر شود نظم کارش خلل پذیر شود. نظامی. مشو در حساب جهان سخت گیر همه سخت گیری بود سخت میر. نظامی. نیست غم گر دیر بی او مانده ای دیرگیر و سخت گیرش خوانده ای. مولوی. - امثال: خدا دیرگیر است اما سخت گیر است
سخت گیرنده. آزمند و حریص. (ناظم الاطباء) : هر که در کار سخت گیر شود نظم کارش خلل پذیر شود. نظامی. مشو در حساب جهان سخت گیر همه سخت گیری بود سخت میر. نظامی. نیست غم گر دیر بی او مانده ای دیرگیر و سخت گیرش خوانده ای. مولوی. - امثال: خدا دیرگیر است اما سخت گیر است
کنایه از پادشاه. پادشاه قادر و توانا. (ناظم الاطباء). که تخت گیرد و پادشاهی کند. پادشاه فاتح و پیروز: سپه راند از آنجا به تخت سریر که تابیند آن تخت را تخت گیر. نظامی. به آیین کیخسرو تخت گیر که برد از جهان تخت خود بر سریر. نظامی. کلاه از کیومرث، آن تخت گیر زجمشید تیغ، از فریدون سریر. نظامی. گرچه به شمشیر صلابت پذیر تاج ستان آمدی و تخت گیر. نظامی
کنایه از پادشاه. پادشاه قادر و توانا. (ناظم الاطباء). که تخت گیرد و پادشاهی کند. پادشاه فاتح و پیروز: سپه راند از آنجا به تخت سریر که تابیند آن تخت را تخت گیر. نظامی. به آیین کیخسرو تخت گیر که برد از جهان تخت خود بر سریر. نظامی. کلاه از کیومرث، آن تخت گیر زجمشید تیغ، از فریدون سریر. نظامی. گرچه به شمشیر صلابت پذیر تاج ستان آمدی و تخت گیر. نظامی